دو گل آورده بُد از بوستانی با صفا زینب
که تقدیم امیر خود کند در کربلا زینب
دو شیر از بیشه ی شیران اولاد ابو طالب
به ایشان یاد داده رسم جنگ مرتضی زینب
دو گل آورده بُد از بوستانی با صفا زینب
که تقدیم امیر خود کند در کربلا زینب
دو شیر از بیشه ی شیران اولاد ابو طالب
به ایشان یاد داده رسم جنگ مرتضی زینب
بی جهت منتظرم , مطمئناً اینجایی
ما کنار تو نه , انگار تو پیش مایی
آنکه بیناست به دنبال شما می گردد
از خدا حاجت کور است فقط بینایی
وقتی که تو نیستی سراسر سردیم
پاییز و بهار ,وجودت زردیم
ای عقربه ها!باِیستید او چون نیست
از دَق دَقِ این دقیقه ها دِق کردیم
آه آقا !ببین ستاره شدم
از غم و زخم,استعاره شدم
بس که تیر از مژه زدی بر من
مثل شعرم چهارپاره شدم
تا کی اینگونه بماند دل ما آقاجان؟
-عاشق و فارق و درگیر و جدا-آقا جان!
بی سبب نیست اگر فصله ها کم نشدند!
صاف و صادق نشده سینه ی ما آقاجان
باید برای خویش دلی دست و پا کنی
تا در ره حسینِ زمان , جان فدا کنی
فصل بهار دل شده باید دگر شوی
وقتش رسیده خیمه ی ماتم به پا کنی
خون چرا از دوری خاکت نبارم؟ کربلا !
ماندهام من بی تو از دنیا چه دارم کربلا !
گفتهاند از آسمانها, من ولی از کودکی
در هوای بوی خاکت بیقرارم کربلا !
ای آنکه نظر به نیمه ی پُر داری
بر ما نظری! چنانکه بر حُر داری
جان من و خاندانِ من در راهت,
نا چیز تر از آنچه تصور داری!
عارفه دهقانی
در جـهـان بـا روز عاشورا خوشیم
در کـنـار زاده ی زهــــرا خوشیم
هـرکـجــا بـاشـیـم بـی اربابمـان
بـی کـسـیم وبـی قرار و ناخوشیم
بـاز روز و شـب نـوای یــا حسین (ع)
می شـود آرامـش دل هـا حسین (ع)
زنـدگـــی در خــا نــه ی اربـا بـمـان
نـوکـری در خـا نه ی مولا حسین (ع)
بر لوحِ دلم از ابتدا نامِ تو بود
هم چترِ حریمِ زندگی بامِ تو بود
این کشتیِ دل خسته و طوفان زده ام
با گفتنِ یا حسین, آرامِ تو بود
حمید رضا نوری
کودکانی عاشق و دلداده پروردم حسین
تا جوان گشتند قربان تو آوردم حسین
شیرشان دادم که شیر کربلای تو شوند
هر دو را نذر علی اکبرت کردم حسین