شعر هیات

واویلا

پادشاه تشنه بی حالی چرا
زیر دست وپای دجالی چرا
درسراشیبی گودالی چرا
چانه رابرخاک می مالی چرا

یا رضیع الحسین (ع)

نوشته اند مقاتل که بی هوا خورده
نوشته اند میان سر و صدا خورده

نوشته اند که تیرش خطا نمی رفته
نوشته اند اثر کرده هر کجا خورده

احلی من العسل

به یاد کرب و بلا مانده قاب تصویرش
به گوش می رسد آنجا هنوز تکبیرش

ز یادها نرود که چگونه نزد عمو
رسیده بود، به آن گریه سرازیرش

عمو حسین

شد شب معجزه ها ، ذکر عوالم حسن است
بر لب سینه زن و ذاکر و ناظم حسن است
سایه ی روی سر این همه خادم حسن است
اولین گریه کن روضه قاسم ، حسن است

تازه داماد حرم

تب تنهایی من بود که تاب از تو گرفت
فکر نوشیدن یک جرعه ی آب از تو گرفت
به جمال حسنی دست درازی کردند
تازه داماد حرم نیزه نقاب از تو گرفت

عموجان

حق بده خیلی هوایِ بوسه‌هایت کرده‌ام
از عموجان بیشتر بابا صدایت کرده‌ام

عمه دستم را گرفته بود اما آمدم…
فکرکردی که عمو جانم رهایت کرده‌ام

ابن الحسن

ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان
پیش تو از بازو سپر دارم عمو جان
با سر دویدم سمت تو تا سینه ات را
از زیر پای شمر بردارم عمو جان

قربونی هامو بپذیر

از خجالت نذا مو سفید بشم
نمیذاری تا که نا امید بشم
این دو تا قربونی هامو بپذیر
تا جلو فاطمه رو سفید بشم

امیری حسین و نعم الامیر

غم ندیدن تو کرده قصد جان مرا
غمی که سوخته تا مغز استخوان مرا

از آن زمان که به دنیا قدم گذاشته ام
عجین به داغ نوشتند داستان مرا

یا زینب(س)

زینبم! جلوهء ذات تو حسین
متحیّر ز صفات تو حسین
عاشق صوم و صلات تو حسین
آشنا با جملات تو حسین

برادر زینب(س)

من از لبت شنیدم، تا اسم کربلا را
دادند دست روحم، درد و غم و بلا را
مانند تو ز من هم پوشیده نیست اسرار
میبینم ابتدا را ، میخوانم انتها را

شیخ الائمه

با لباس و عبای پیغمبر
مکتب شیعه را شد احیاگر

نفس تازه ای به آیین داد
جان گرفت از علوم او منبر

دکمه بازگشت به بالا