آمده وقت انقلاب حسین !
عجلوا عجلوا به باب حسین
سایه ی لطف این و آن هیچ است..
میروم زیر آفتاب حسین!
آمده وقت انقلاب حسین !
عجلوا عجلوا به باب حسین
سایه ی لطف این و آن هیچ است..
میروم زیر آفتاب حسین!
مـرا بـیــا و نـزن بـر زمـیـن رسمـش نیست
نکن تو با دل من اینچنـیـن رسمـش نیست
رهـا نـکـن تو مـرا، چـون که تـرک کـردن آن
کسیکه با حرمت شد عجین رسمش نیست
به هر دری بزنم تا که در نگاهِ تو باشم
فراری از همگانم که در پناه تو باشم
به جایگاه رفیعت توسلم شده آقا
که سر به زیر تو باشم ، که سر به راه تو باشم
اومدم تا که تو آرومم کنی
خیلی بیقرارم و دلم پُره
نگرانم! میگم این نوکرِ بد
نکنه به درد تو نمیخوره
به گره های ضریح تو قسم
گره افتاده به کارم آقاجون
تو خودت حالمو رو به راه کن
مگه جز تو کی رو دارم آقاجون
یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را
دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را
یک قافله با سوز و اشک و آه آمد
برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را
این چهل روز عدو سنگ به ما زد بد زد
هر که آمد غم من دید مرا زد بد زد
شد چهل روز نه،انگار چهل سال گذشت
غمت آتش به دل ارض و سما زد بد زد
دیوانه و مستیم تماشا داریم
در سینه خویش حب مولا داریم
بستند اگر مسیر حج را غم نیست
ما صاحب ایوان طلا را داریم
بارِ دگر به کرب و بلا پا گذاشتم
داغی دگر بر این دلِ دریا گذاشتم
چِهل روز پیش بود که روی همین زمین
خود را کنارِ پیکرِ تو جا گذاشتم
منت خدای را که بصیر است و هم علیم
منت خدای را که خبیر است و هم حکیم
از روز اولم به نجف آشنا نمود
گفتا قدم گذار در این راه مستقیم
بین این بیراهه، راه چاره را پس داده اند
جای بالش، سنگ های خاره را پس داده اند
من تک و تنها سرت را پس گرفتم از همه
سرشکسته ماه این سیّاره را پس داده اند
بی لیاقت بودم و شور و نوا قسمت نشد
اربعین آمد وَلیکن کربلا قسمت نشد
علّتش را جستجو کردم میان قلبِ خود
روسیاهی ام سبب شد که عطا قسمت نشد