یابن الحسن
با این که دائم مایهی ننگ و عذابم
از خاکساری درت رو برنتابم
لطفا گذشته را فراموشش کن اصلا
امروز دیدن دارد این حال خرابم
“از تو به غیر از تو تمنایی ندارم”
نه خائف از نارم، نه دنبال ثوابم
مشتاق دیدارم بِنَفْسِی أَنْتَ مولای
یابن الحسن از داغ هجرانت کبابم
وقت گرفتاری به سویم می شتابی
شرمنده ام که سوی دنیا می شتابم
از تو به من نزدیک تر آقا کسی نیست
من دورم از تو با گناهم در حجابم
من نقطه ضعفم دوری از صحن حسین است
لطفا مکن با هجر شش گوشه عقابم
زهرم شده این روزهای بی زیارت
فکر حرم نگذاشته راحت بخوابم
هر وقت در حقت بدی کردم، به جایش
در مجلس روضه نشستن شد جوابم
روز و شبت وقف غم جدت حسین است
مثل شما گریان داغ آن جنابم
می خواست دستش را بگیرد، بی رمق گفت:
ای شمر! من لب تشنه ی یک جرعه آبم
من زنده ام سمت خیامم حمله کردید
ای وای زن های حرم… زینب… ربابم…
علی سپهری