شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

سن حیدر

گر که بر مرکبش سوار شود

وارد بزم کار و زار شود

کار دشمن تمام زار شود

دست اگر او به ذوالفقار شود

شیر شرزه عجیب می غرد

ذوالفقار از دو سمت می برد

در یمین و یسار می چرخد

شش جهت را سه بار می چرخد

نصف را شه سوار می چرخد

نصف را ذوالفقار می چرخد

نصفه ای را که تیغ می پیمود

هنر دستهای حیدر بود

نصفه ای را که شاه می جنگید

این دو دیده چه چیزها که ندید

تیغ چون رقص نور می رقصید

در فرود آمدن نمی لرزید

کله ای با  کلاه می پرد

ذوالفقار است سینه می درد

ذوالفقاری که بی غلاف آمد

تیغ کج را ببین که صاف آمد

تیز و بران و موشکاف آمد

یا علی گفت و در مصاف آمد

ذوافقارش بدون واهمه است

خواهر ذوالفقار فاطمه است

نَه که در سال سی عام الفیل

نه که در کعبه بارگاه جلیل

نه که بعد از پیمبری خلیل

نور او قبل خلق جبرائیل

عدد سی هزار ضرب خودش

یک نُهُ و هشت صفر در جلویش

تازه این سن جبرئیل امین

که خودش گفته با پیمبر دین

و علی بوده پیشتر از این

شاعری میزند چنین تخمین

آخرین حد فکری اعداد

سن حیدر حدود یک ملیارد

من علی را خدا نمی دانم

از خدا هم جدا نمی دانم

بی شریک و یگانه می دانم !

من از این بیش را نمی دانم

علی از ذات حق شده مشتق

آخرش می شود به حق ملحق

 

غلامرضا فاتحی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا