حسینیه حدیث اشک

تو را سنگ میزنند

این پشت بامها که تو را سنگ می زنند

دارند روی وجه خدا سنگ می زنند

 

با قصد خورد کردن عکس صفات حق

سوی تمام آیینه ها سنگ می زنند

از روزهای قافله دلگیر می شوی

از روزهای قافله دلگیر می شوی

هر روز چند مرتبه تو پیر می شوی ؟

در شام شوم زخم زبانها چه می کشی ؟

کز روشنای عمر خودت سیر می شوی

تو روی نی و من از تو چقدر فاصله دارم

تو روی نی و من از تو چقدر فاصله دارم

و از خودم به خدا چون نمرده ام گله دارم

به جرم اینکه یتیمم مرا به بند کشیدند

و جان به لب شدم ازبسکه زخم سلسله دارم

چوبه محمل

پیشانیِ تو غرق به خون است حسین

درد و غم من ز حد فزون است حسین

سر می شکنم به چوب محمل, گِریَم

این کار من از عشقِ فزون است حسین

روح الله گائینی

 

تنهاترین سردار دیگر لشگرت نیست

تنهاترین سردار دیگر لشگرت نیست

تکیه بده بر نیزه ات , پیغمبرت نیست

 

یک گله گرگ تشنه آماده ست , اما

دیگر اباالفضلت , علی اکبرت نیست

دروازه ی کوفه

تا میدهم به ساحت قدسیتان درود

از کوهسار نیزه روان میکنی دو رود

با این هزار و نهصد و پنجاه آیه.درد

من می شوم پیمبرت ای مصحف کبود

ای آشنای زینب

ای آشنای زینب , در خاک وخون چرایی

بگذار بینم ات سیر , هنگامه جدایی

من می روم شکسته , با دست وپای بسته

تو روی نی نشسته , ای نور کبریایی

روضه ی تلخ اسارت زینب

دوباره روضه ی تلخ اسارت زینب

مرور متنِ کتاب شرافت زینب

وجود معجری از نور؛ پرده درپرده

 دلیل محکم حکم قداست زینب

تنور خولی

تازه رسیده ازسفر کربلا,سرت

بین تن تو فاصله افتاده تا سرت

با پهلوی شکسته و با صورت کبود

کنج تنور کوفه کشانده مرا سرت

زمین کربلا و … وای زینب

زمین کربلا و … وای زینب

نوای نینوا و …. وای زینب

سر هجده بنی هاشم ز کینه

به نیزه ها  شده و وای زینب

وقت نی سواری نیست

گریه هایم اگر چه کاری نیست

چه کنم؟ غیر گریه کاری نیست

بعد عمری کنار هم بودن

می روی و مرا نگاری نیست

حسین(ع)

باور نمی کنم سفر بی تو را حسین

بی تو کشیده حرمت تا کجا؟ حسین

فرماندهی ارتش غم دیدگان منم

فرمانروای ارتش بر نیزه ها حسین

دکمه بازگشت به بالا