شعر اربعین

دو دستم بسته

دو دستم بسته و سوی تو چشمی چون سبو دارم
بریز آبی بر این آتش که از سرخی رو دارم

چراغ چشمم از سیلی به سو سو کردن افتاده
نگاهی کن به سویم تا که بر این دیده سو دارم

محال است

از ماست که بر ماست چرا پس گله داریم !؟
تقصیر خود ماست اگر فاصله داریم

کم لطفیِ آقای کریمان که محال است
غیر از خودمان از همه عالم گله داریم

روضه

آدم از اوّل به نامت بوده راغب یا حسین
روضه ات دارد میان عرش طالب یا حسین

می برد معراج، ما را قاب قوسین ضریح
می شود پایین پایت سجده واجب یاحسین

چشم تر

به من رسیده دو چشم تر از حسین و حسن
کلام وحی شده منبر از حسین و حسن

خراب روضه شدم آمدم به میخانه
رسیده جام و می و ساغر از حسین و حسن

اهلِ بُکا

از چه حیران شده ای اهلِ بُکا؟روضه که هست
کربلا قسمت مان نیست..بیا روضه که هست

حسرت و آه همه جای خودش..موج بزن
همّتی..ناله کن از سوز و نوا..روضه که هست

هل مِن معین

می رسد از کربلا هل مِن معینت یا حسین(ع)
دیده ها خون گرید از آهِ حزینت یا حسین(ع)

ناممان خط خورده از فهرستِ زائرهای تو
ما همه جا مانده‌ایم از اربعینت یا حسین

از میان روضه ها

از میان روضه ها هر سالکی رد میشود
روح سرگردان او روح مجّرد میشود

غالباً دور از حرم خیلی مصیبت میکشم
غالباً دور از حرم آنچه نباید میشود

بعد هدینای حسین

ز همان روز ازل بعد هدینای حسین
دهنم خورده به شیرینی حلوای حسین

نقطه دلبری خالق و بنده حرم است
وسط سجده روی تربت اعلای حسین

آقای من

من همیشه دلم به این خوش بود
که تو آقا هوامونو داری
هر چی هم که سیاه و بد باشم
آخرش تنهامون نمی‌ذاری

آه حسین

نگاهش لب به لب لبریز غم بود
شکسته بال و پر از هر قدم بود
ولیکن استوار و محترم بود
امیر قافله..مرد حرم بود

عاقبت آمدم

عاقبت آمدم پس از عُمری
به مزارت نه  بر مزارِ خودم
آمدم های های گریه کنم
به دلِ خون و داغدارِ خودم

یادم نمیرود

آهم ، که شعله بر جگرِ غم کشیده‌ام
اشکم ، که قطره قطره به پایَت چکیده‌ام

آئینه‌ام ، که زخم ترَک خورده‌ام زِ سنگ
سروَم ، که سایبان شده قدِ خمیده‌ام

دکمه بازگشت به بالا