گرچه سیاهْ لشکر معصومه ایم ما
از نوکرانِ نوکر معصومه ایم ما
از حوزه های درس مشخص تر است که…
پایین پای منبر معصومه ایم ما
گرچه سیاهْ لشکر معصومه ایم ما
از نوکرانِ نوکر معصومه ایم ما
از حوزه های درس مشخص تر است که…
پایین پای منبر معصومه ایم ما
آیهی انتظار معصومه
عزت پایدار معصومه
مایهی افتخار معصومه
همه جا سفرهدار معصومه
این تجـلّیِ زینـبِ کـبراست
کوثرِ بی نظیرِ کشورِ ماست
سایه یِ لطفِ او رویِ سرِ ماست
حـرمِ او حـریمِ مادرِ ماست
از نفس گرچه خواهر افتاده
باز یاد برادر افتاده
این همه راه آمده اما
وسط راه آخر افتاده
باز هم رو بر این در آوردم
بهر این آستان , سر آوردم
گفتم از پا فتاده ام , گفتند
رو بر این در بیاور آوردم
هم غمِ اشک دو خواهر , دو برادر راکشت
هم فراق دو برادر که دوخواهر را کشت
هر دو تا داغِ بزرگیست برای زهرا
وای از غصّۀ اولاد که مادر را کشت
گاهی میان راه عقب را نگاه کن
خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن
بی خود نبوده که شب و روزت علی شده
از لطف فاطمه است سبب را نگاه کن
هم آفتابی و هم سایه بر سرم داری
یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری
تو آیتی ز بهشتی که آمدی ایران
به روی دوش خودت بیرق کرم داری
دست بالای تمام دست ها دست علی است
قدرت حق ابتدا تا انتها دست علی است
می شود عضوی مگر از تن جدا محسوب کرد
نیست گر او حق چرا دست خدا دست علی است
اگر چه سنگ صبور برادرش باشد
نشد کنار نفس های اخرش باشد
اگر چه همدم دلتنگی برادر بود
نشد زمان غم و درد دلبرش باشد
آمده عشق را کند اثبات
مردی از خانواده ی سادات
حسنی زاده ای جلیل القدر
ساقیِ باده ای جلیل القدر
مطلع شعر به یکباره طرب پوشم کرد
طبع شعر از کرمت باز قدح نوشم کرد
قافیه از قدمت غرق در آغوشم کرد
ماهوالعشق که دیوانه و مدهوشم کرد؟