دلخسته،دلمُرده،مُکدّر،غُصّه دارم
این روزها چندین برابر غُصّه دارم
دنیا شده روی سرم آوار ؛ انگار
فهمیده که در سوگ مادر غُصّه دارم
دلخسته،دلمُرده،مُکدّر،غُصّه دارم
این روزها چندین برابر غُصّه دارم
دنیا شده روی سرم آوار ؛ انگار
فهمیده که در سوگ مادر غُصّه دارم
شبهای جمعه بوی مناجات می رسد
از یک حرم به عرش کرامات می رسد
شبهای جمعه رایحه بوی سیب عشق
از سمت و سوی قبله حاجات می رسد
کمی دلتنگم و دارم کمی با تو سخن بابا
ببخشم نیست در پایم توان پاشدن بابا
نه مانده نا برای من نه نائی در نوای تو
کتک ها خورده ام بی حد نمانده جان به تن بابا
دم را غنیمت می شمارم تا دمت هست
هرجا که باشم بر لب اسمِ اعظمت هست
از هر کسی که خواست باشم همنشینش
پرسیده ام اول که آیا آدمت هست؟
باز میسوزیم از غم؛ آتشِ هجران و من
روضهات گرم است, با این هر شبه مهمان و من
من شبیه آسمانِ بغض کرده؛ ابریام
یک رقابت هست, بین بارشِ باران و من
ای عاقبتِ کار به دست تو نگاهی
این عمر گذشت و نشدم آنکه تو خواهی
تا منتظر شدنم راه زیاد است
کو طاعت بی چون ز تو ای نور الهی
تمام عمر پی اشتباه میگردم
میان راهم و دنبال راه میگردم
تو در منی و من آن چشمهٔ سیاهدلم
که بیقرار به دنبال ماه میگردم
کشیدم از غم هجران عذاب بسیاری
برس به داد دلم با شتاب بسیاری
به اشتباه در خانه ای زدم هر بار
به چاه رفته دلم با طناب بسیاری
روزی طبع مرابازکرامت کرده
آنکه همواره به این سینه عنایت کرده
ازخودش دم زده در شعر قیامت کرده
باز هم ازکرم فاطمه ی معصومه
حاجت به شرح آن نیست,دردی که خود عیان است
این اشک شور گونه, شیرین ترین بیان است
از عشق یوسف مصر یک دل فقط جوان شد
در خیمه ی حسینی, دلها همه جوان است
حالتان خوب نیست کدبانو
نان چرا میپزی عزیز دلم…
حین برخواستن ز بستر خود
لب چرا میگزی عزیز دلم..
سید نیما نجاری
گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند
یک سوم سادات را در پشت در کشتند
هم که پدر را پیش چشمان پسر بردند
هم که پسر را پیش چشمان پدر کشتند