خالی از عشق هرچه غیر از دوست
دست در دست مادر آمده اند
این دوسرباز , این دو شیر ژیان
پا که هیچ است , با سر آمده اند
خالی از عشق هرچه غیر از دوست
دست در دست مادر آمده اند
این دوسرباز , این دو شیر ژیان
پا که هیچ است , با سر آمده اند
تا که نشست بر سر دیـوار پرچـمت
سایه فکنـد بـر دل عشـــاق مـاتمت
آمد ندا ز عرش که: “نوحوا علی الحسین”
مقتـل نـزول کرد در آیـات مریمت
نام تو می برم خدا را شکر
سائل این درم خدا را شکر
در حریم تو مادرت زهرا
داده بال و پرم خدا را شکر
صد شکر که از راه محرم آمد
از هر سر کوچه نوحه و دم آمد
هر کس که رسیده زیر پرچم آمد
لاتی وسط دسته ی ماتم آمد.
حرف حالا نیست که این داستان نوکری
قدمتی دیرینه دارد آستان نوکری
هر کسی شیر حلال و لقمه های پاک خورد
سربلند آمد برون از امتحان نوکری
غصه و غم خلق شد هر دو جهان را غم گرفت
از غم تو قلب مخلوقات در عالم گرفت
قبل خلقت روضه خواند و در گل آدم دمید
پس خدا اول برای روضه تو دم گرفت
رسیدیم اینجا دل من تکان خورد
چه شد ناگهان محمل من تکان خورد
رسیدیم و طوفان رسیده ست حالا
چرا پرده محملم رفت بالا
شکـرِ خـدا به قافـله یِ غم رسیده ام
عمرَم کـَفاف داد وُ به پرچم رسیده ام
شبنم شدم به چشمه یِ زمزم رسیده ام
مادر…به گـریه هایِ مُـحـرم رسیده ام
باز دعوتنامه را دادند و ماهم آمدیم
باز هم گریهکنان با اهل عالم آمدیم
چادرش را داده تا ما پرچم روضه کنیم
زیر دِین مادری با قامت خم آمدیم
ﺩﻳﺸﺐ اﺯ ﺣﺎﻟﺖ اﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺧﺒﺮ ﺩاﺭ ﺷﺪﻡ
ﺑﻲ ﺧﺒﺮ اﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﻲ ﻛﺲ و ﺑﻲ ﻳﺎﺭ ﺷﺪﻡ
ﻣﻦ ﻋﺰﻳﺰﻩ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺧﺎﺭ ﺷﺪﻡ
ﻧﻴﻤﻪ ﺷﺐ ﺩﺭﺑﻪ ﺩﺭ ﻛﻮﭼﻪ و ﺑﺎﺯاﺭ ﺷﺪﻡ
تکیه بر دیوار کعبه میدهی وای از دلت
از غم جدّ غریبت آگهی وای از دلت
روز و شب گریه کنی و باز روز آمدن
نالهی وا زینبا سر میدهی وای از دلت
نوکر این خانه در مدار حسین است
جان و دلش تحت انحصار حسین است
عارف و عالم , بزرگ و کوچک این جمع
هر که به هر جا رسیده کار حسین است