شعر اربعین

اربعین است

اربعین است و ببین که پر شکسته آمدم
ساقی اشکم..ولی ساغر شکسته آمدم
از رقیّه دخترت پرسش نکن سالارِ عشق
خوب می دانی که من هم سرشکسته آمدم

(ای برادر جان.. خجالت می کشم از محضرت )
(که نیاوردم کنارِ تو سه ساله دخترت)

اربعین است و پُرم از غصّه و اندوه و آه
مستحقم ای عزیزِ فاطمه بر یک نگاه
باز هم آتش گرفتم سوختم پرپر شدم
تا چشمم خورد در این دور و بر ..بر قتلگاه

(کی فراموشم شود گل زخم های پیکرت)
(بوسه ی گرمی گرفتم از تمامِ حنجرت)

اربعین است و بسویت با صلابت آمدم
مثلِ بابایم علی من باشجاعت آمدم
پیری ام را کن تماشا ای تمامِ معرفت
هیچ می دانی که از بندِ اسارت آمدم

(این اسیری حال و روزم را عوض کرده حسین )
(ناله های سینه سوزم را عوض کرده حسین )

اربعین است و ز داغت سخت می بارم ببین
اربعین است و هوای دیدنت دارم ببین
قامتم همچو کمان ..پاهای من خسته ز ره
روی خاکت لاله های اشک می کارم حسین

(خیز و از جا و مراعاتم کن ای شیب الخضیب )
(یک نظر بر جمله حالاتم کن ای شیب الخضیب )

اربعین است و پُرم از بیکسی ها یا حسین
آمدم با دیدگانی مثلِ دریا یا حسین
خسته ام برخیز استقبالِ خواهر را بکن
مرهمی می خواهم از تو جانِ زهرا یا حسین

(کاش می شد در کنارِ مرقدت خاکم کنند
(روضه ای از تو برایم خوانده غمناکم کنند)

  محسن راحت حق

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا