دست در دست حسن بود که بیرون آمد
مهر با ماه از اشراق مدینه سر زد
سوی مسجدبه شکوه و عظمت گشت روان
گوییا حیدر کرار رود در میدان
دست در دست حسن بود که بیرون آمد
مهر با ماه از اشراق مدینه سر زد
سوی مسجدبه شکوه و عظمت گشت روان
گوییا حیدر کرار رود در میدان
به نیمه جانی ات ای جان مصطفی زهرا
قسم به هر تبِ تو می روم از این دنیا
دعای خیر تو را اهل شر نمی خواهند
مبر به سختی عزیزم دو دست را بالا
حرف از علی(ع) بود و تمام ِ تکیه گاهت
رفتی سپر باشی! خدا پشت و پناهت
دلشوره دارم! بیقرارم! کاش تقدیر…
فوراً رقم میخورد طبقِ دلبخواهت
نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است
علت خلق دو عالم علم فاطمه است
سرسجاده به جایی نرسیده است کسی
هر چه دادند به ما از کرم فاطمه است
ببار ای آسمونِ ابری من
برای من برای بچههامون
منم دارم برای تو میبارم
چقد مثل همه حالِ چشامون
باز هم فصل روضهها آمد
بانگ حی علیالعزا آمد
نام زهرا که بین ما آمد
حال ما بین روضه جا آمد
غیر تو نیست کسی کعبه ی سیار علی
گشته ام دور سرت یکصد و ده بار علی
حب تو دارم و از دشمن تو بیزارم
به ولای تو کنم هر نفس اقرار علی
ترسیم کردم نوحه را با زخم بستر
بیگانه است دارو دوا با زخم بستر
ای وای از آن بیمار که حرکت ندارد
مجبور باشد در خفا با زخم بستر
شرط پیغمبر شدن وقتی ولای فاطمهاست
کیمیایِقرب، خاک زیر پای فاطمهاست
سائل درگاه اویند انبیاء و اولیاء
خوشبهحال هرکه در دنیا گدای فاطمهاست
شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت
موی او را دوباره «شانه» کند
باید انگار جای بازوی خود
مادرش شانه را بهانه کند
بعد از رسول حرمت آل عبا شکست
دست قضا ، شیشه ی شرم و حیا شکست
آتش گرفت باب نزول ملائکه
در سست شد به ضرب لگد از جفا شکست
گوهر یکدانه عالم وجودِ فاطمه ست
رزق ما از برکت ذکر سجود فاطمه ست
از کران تا بى کران ،از آسمان تا به زمین
کار دست حیدر و محور عمود فاطمه ست