این روزها دیگر کسی یاد شما نیست
دست دعایی محض امداد شما نیست
در خانه ها مان خلوت سجاده ای نیست
دور و بر ما زندگی ساده ای نیست
شعر مناجات اهل بیت
“درصدر عناوین خبرها خبر توست
ای آنکه نسیم سحری دربدر توست”
وَلله…که با یک نظرت می شوم… آدم
ای آنکه دلم در پی یک دم نظر توست
جان گرفتیم از نوای حسین
نفس ماست در هوای حسین
هر چه دادند به پیر و کوچک ما
همه دادند از عزای حسین
کاش با این نوکر بد ذره ای هم تا کنی
اشکها را هم بگیری قلب را دریا کنی
من به شوقت پا برهنه رفته ام هر روز را
پیش گمنامان شهرم تا مگر امضاکنی
مانده ام تنها تر از تنها، نگاهم کن حسین(ع)
خسته ام! خسته از این دنیا، نگاهم کن حسین(ع)
دستهایم نذر چشمانت سخاوتمند بود
کو؟ کجا رفت آن دل دریا؟! نگاهم کن حسین(ع)
دل ندارد در جهان آرامِ جان اِلّا حسین
کیست در این دایره جانِ جهان الا حسین
کُل خوبی ها همه جمع اند در یک جلوه اش
چیست از تجمیعِ خوبی ها نشان الا حسین
نشنید کسی سوز صدای سخنم را
دیدند ولی لحظه ی پرپر شدنم را
مشغول دعا بودم و مشغول مناجات
بستند به سر نیزه سنان ها دهنم را
در بند عشق هر که شد آزاد می شود
این صیدِ عشق بر همه امداد می شود
شیرنی دم تو که جای خودش حسین
مجنونِ چای تلخ تو فرهاد می شود
وقتی که آوردند قرآن را به مشهد
جان را به تن دادند جانان را به مشهد
شد پایتخت حاجت عالم، خراسان
یعنی که باید برد تهران را به مشهد
عالم همه یک نقطه ای از نونِ حسین است
عشق است چنین جاذبه در خونِ حسین است
زیباییِ احساسِ من این است که جانم
آن عاشقِ دیوانه وُ مفتونِ حسین است
این حوالی که چشمِ گریان نیست
خبری از بهار و باران نیست
حال چشمم که از تو پنهان نیست
خشک خشک است و جز بیابان نیست
دور ایوان طلا گشتم و فهمید دلم
عاشقی کردن زوّار تو زیباست فقط
مردمان در پی مستی و دل ما پی توست
ذکر نام خوش تو عالی اعلاست فقط