چون از ازل شده ام سخت مبتلای حسین
من آن خدای پرستم ، که شد خدای حسین
علی الصباح قیامت نمیکنم قد راست
اگر که سر بگذرام به خاک پای حسین
چون از ازل شده ام سخت مبتلای حسین
من آن خدای پرستم ، که شد خدای حسین
علی الصباح قیامت نمیکنم قد راست
اگر که سر بگذرام به خاک پای حسین
با قطره قطره خون هوادار تو هستم
تا آخرین لحظه گرفتار تو هستم
این زندگانی را بدهکار تو هستم
در کربلا باشم ، علمدار تو هستم
ز خاطرات و مرورش هنوز بیزارم
به یمن گریه ی شب تا به صبح بیدارم
ز بغض های فرو رفته در گلو پیداست
غرور له شده ام بین طرز رفتارم
این سلام بار آخره منه
غصه خوردن واسه دختره منه
چش به راهتم که از راه برسی
روی میخ دروازه سره منه
حجره شلوغ است و کسی هم در نمی آید
دیگر تن تو از پس سم بر نمی آید
از جعده بدتر ام فضل است و کنیزانش
از این همه زن ، یک مسلمان در نمی آید
روزی بدون گریه ی من سر نمیشود
چشمی شبیه چشم ترم ، تر نمیشود
من تشنه ی محبتم و زر نخواستم
من را ببین ، ببین همه چی زر نمیشود
عالیه ی عرش معلاستی
آینه ی عصمت زهراستی
فاطمه ی دوم مولاستی
خادمه ی زینب کبراستی
دخترعمو! عقد من و تو آسمانی ست
روی زمین جایی برای ما دوتا نیست
قلب من و جسم تو خیلی شکل هم شد
روی دوتایش از شکستِ غصه جا نیست
یکجا تمامِ جام بلا را که سر کشید
وقتِ هجوم ، یکتنه جورِ سپر کشید
تقصیرِ جابه جاییِ چند استخوان اوست
هفتاد و پنج روز نفس، مختصر کشید
نفس بکش ، نفس من ! نفس نفس نزنی
اگر چه سخت نفس میکشی به فکر منی
هنوز فاطمه ی سابقی برای علی
ز پا در آمدی اما هنوز خوش سخنی
بخدا بده برا یه پهلوون
حرف خونش افتاده سر زبون
این علی ، علیِ سابق نمیشه
داره میمیره زنش جوون جوون
کسی که گریه کن تو شده مسلمان است
که دوست داشتن تو دلیل ایمان است
دلم گرفته که امروز سیر گریه کنم
به جان ابر که حرفش همیشه باران است