شعر شهادت امام باقر (ع)

یاد العطش

ز خاطرات و مرورش هنوز بیزارم
به یمن گریه ی شب تا به صبح بیدارم

ز بغض های فرو رفته در گلو پیداست
غرور له شده ام بین طرز رفتارم

به آب مینگرم روضه میشود تکرار
به یاد العطش روزهای دشوارم

هنوز لحظه ی گودال خاطرم مانده
هنوز فکر حسینم ، هنوز میبارم

هنوز قابل لمس است جای دست سنان
به تازیانه ی خود داده بسکه آزارم

تمام کودکی ام با رقیه یکجا سوخت
هنوز هم که هنوز است من عزادارم

اگر که زنده ام امروز ، جان خود را من
به عمه جان کتک خورده ام بدهکارم

نرفته از نظرم عمه ام زمین میخورد
نرفته از نظرم گریه های بسیارم

هجوم و غارت و پای برهنه و صحرا
من این سیاهه ی غم را چگونه بشمارم

تنم میانه ی بازار برده ها لرزید
بلا کشیده ی شام سیاه بازارم

 علیرضا وفایی خیال

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا