حالتان خوب نیست کدبانو
نان چرا میپزی عزیز دلم…
حین برخواستن ز بستر خود
لب چرا میگزی عزیز دلم..
سید نیما نجاری
حالتان خوب نیست کدبانو
نان چرا میپزی عزیز دلم…
حین برخواستن ز بستر خود
لب چرا میگزی عزیز دلم..
سید نیما نجاری
چه غریبانه قوای سخنش ریخت بهم
ضربه ها آمد و نظم بدنش ریخت بهم
لحظه ای پیش که آرام سوی در می رفت
رفتنش خوب…ولی آمدنش ریخت بهم
از من گرفته طاقت و صبر و قرار, لب
شهر مدینه منتظر انفجار , لب
پا بر زمین گذاشت , نبی سجده اش گرفت
یعنی که زعفران دهن است و انار لب
امسال شیوه ی سخنم فرق میکند
بایاحسین حسین دهنم فرق میکند
هرچند از زمین و زمان طرد گشته ام
در روضه ی عزای حسین مرد گشته ام
از من گرفته طاقت و صبر و قرار,لب
شهر مدینه منتظر انفجار , لب
پا بر زمین گذاشت , نبی سجدهاش گرفت
یعنی که زعفران دهن است و انار لب
نگاه خسته ی تان ماتمی به دل انداخت
برای سینه ی ما روضه ی محرم ساخت
دوباره پیرُهن مشکی عزای شما
و باد می وزد از مشهد رضای شما
نقش زیبای تو از اوج هنر می آید
آن همه معجزه از دست تو بر می آید
پیش پای تو زمین کم به نظر می آید
دو…سه باریست ز معشوق خبر می آید
نام حیدر به تو مولا چه قَدَر می آید
سلام حضرت ام البنین بانو جان
سلام مادر سقای دشت تشنه لبان
شبیه حضرت زهرا خم شده کمرت
بقیع پر شده از کربلای دور و برت
مقتل نوشت ؛ آه…و یعنی تمام شد
یعنی که دور مادرمان ازدحام شد
یعنی رکوع پشت درش امتداد یافت
یعنی شهید سجده به پای امام شد
مقتل نوشت ؛ آه…و یعنی تمام شد
یعنی که دور مادرمان ازدحام شد
یعنی رکوع پشت درش امتداد یافت
یعنی شهید سجده به پای امام شد
تا کی برای آمدنت لحظه بشمرم
از اینکه غایبی ز نظر سخت دل پُرم
آقا دلم برای شما لک زده ولی
می دانم اینکه هیچ به دردت نمیخورم
مسمار…در سوخته…آتش…ماتم
یک زن…در و دیوار…و یک دنیا غم
با لهجه ی درد…داد زد حیدر…وای…
ناموس علی و اینهمه نامحرم…!!!؟