زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت
هَل مِن مُعین… دوباره جهان رنگ غم گرفت
هیئت حریم توست ، وَ ما زائر توییم
خوشبخت شد کسی که شفا از حرم گرفت
زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت
هَل مِن مُعین… دوباره جهان رنگ غم گرفت
هیئت حریم توست ، وَ ما زائر توییم
خوشبخت شد کسی که شفا از حرم گرفت
ای آنکه نامت موجب شیدایی جبریل شد
شبنم زداغت رفته رفته جان گرفت و نیل شد
اندازه ی عرش خدا،رفعت گرفت این خانه ها
روی زمین وقتی برایت روضه ای تشکیل شد
باید برسانیم به عالم خبری را
با شور و شهامت خبرِ معتبری را
اعجاز مسیحایی اَنفاس تو کافیست
تا دور کند از سرِ ما، هر خطری را
روضه گرفته ایم شما را صدا کنیم
با اشکِ دیده نذرِ ظهورت دعا کنیم
نذرِ تو کرده ایم چهل شب عزا و غم
با گریه بر حسین به این نذر ادا کنیم
عمریست که ما دست به دامان حسینیم
در مجلس روضه همه مهمان حسینیم
چون عشق حسین بن علی راه نجات است
پس تا به ابد مست و پریشان حسینیم
بهشت جلوه ای از رحمت کثیر حسین
زمانه ریزه خوار بی نظیر حسین
ز بند غم ز هیاهوی غصه آزاد است
کسی که مرغ دلش شد فقط اسیر حسین
مانند اشک، پای غمت بیارادهام
خود را به دستِ گریهی بیوقفه دادهام
هملهجه با «مَنم» نشدم؛ روستاییام
از «مِنمِنم» بخوان چقدَر صاف و سادهام
وقتی نَباشی تو، بهاری دَر زمین نیست
تقویم های سال، غیر از نُقطه چین نیست
شبهای جمعه تا سَحر، آشفته هستم
تا عصر می گویم؛ قرارِ ما که این نیست!
به حق ذکر لبانت به ربنای خودت
بخوان دعای فرج را خودت برای خودت
به فکر مردمی و هیچکس به فکرت نیست
تویی غریبهٔ دنیا و آشنای خودت
باز غمی در دلِ من جا گرفت
بس که سراغِ گلِ زهرا گرفت
منتظرِ روی توأم ماهِ نو
مُردم از این هجرتِ جانکاهِ تو
نشد از چهرهام غم را بگیری
زِ من اندوهِ عالم را بگیری
برای رفتنم اینسو و آنسو
نشد مادر که دستم را بگیری
یا ایّها العزیز! بمیرم برای تو
جانم فدای آه و دمِ هایهای تو
این روزها چه میکشی از داغ مادرت
ما را کشیدهاست به آتش ، رثای تو