شعر ولادت اهل بيت (ع)

یا امام رضا(ع)

امشب قرار ، یار دل بی قرار شد
یعنی که باب میل همه ، روزگار شد
نور ِدو چشم ِحضرت ِ باب الحوائجی
واکرد چشم و خاک ، خزانش بهار شد

گدایان مُلکِ سُلطـانیم

تـا گدایان مُلکِ سُلطـانیم
فقر را عار خود نمی‌دانیم
خاک درگاه یا غلامِ سیاه
“هرچه مارا لقب دهند آنیم”

کریمه اهل بیت

خو گرفتیم به هجران و گرفتاری خویش
بیقراریم و دچاریم به ناچاری خویش

طلب ما ز کریمان سرِ جایِ خودش است
ما فراموش نکردیم بدهکاری خویش

یا بنت موسی ابن جعفر

عاشقی..،نقطه ی پایانی درماندگی است
عاطفه..،مزّه ی شیرینیِ سرزندگی است
عشق..،در مکتبِ توحیدی ما،بندگی است
فِیضِ دارندگی اصلاً به برازندگی است

کریمه مطهر

شوق نماز شکر پدرها چه محشر است
وقتی خبر رسیده که نوزاد دختر است
دختر چه دختریست کریمه مطهر است
در یک کلام مظهر الله اکبر است.

یا فاطمه المعصومه

از امشب با دلم من راهی قم می‌شوم
در حرم در خیل زائرهای او گم می‌شوم
لحظه‌ای هم پیش کفترها چو گندم می‌شوم
بین سیل جمعیت غرق تلاطم می‌شوم
مِی اگر از قم بجوشد شور شاعر بیشتر

سلام ای دختر باب الحوائج

دلم پر میکشد تا شهر قم با شوق بی پایان
سلام ای دختر باب الحوائج! کوثرِ ایران

سلام ای آنکه اهل دل شبانه روز می گردند
شبیه کهکشان دور سرت؛ دلداده و حیران

یا بنت موسی ابن جعفر (ع)

زهرای ایرانیِ ما زهرا نشان بانو
قربان این بانو و ای قربان آن بانو

از پیش تو تا فاطمه انگار راهی نیست
وقتی که می‌آیم دَمِ این آستان بانو

کریمه اهل بیت

گیتی دوباره هدیه ای از ذوالکرم گرفت
زیباترین نگارِ دو دنیا قدم گرفت

یاسی دگر ز عترتِ طه رسیده است
آیینه ای ز حضرت زهرا رسیده است

گدایم گدای حسن

مرا آفریده خدای حسن
برای خودش نه، برای حسن
میفتم از امشب به پای حسن
گدایم گدایم گدای حسن

حی علی الکریم

مقصود عشق حس شعوری خدایی است
احساس اولین قدم آشنایی است

عشقی که ابتدای ازل ابتدای اوست
عشقی که مرز نقطه بی انتهایی است

جمالِ زیبایش

نوکری مُشکُ عَنبر آورده
چه!! گُلابی مُعَطَّر آورده
بار دیگر ز مقدمش یارش
گُلِ خنده زلب در آورده

دکمه بازگشت به بالا