شعر ولادت اهل بيت (ع)

نورِ چشم ضامن آهو

از شعف از شوق سرشارم، ندارم غصه ای
خوب شد حالِ بد و زارم، ندارم غصه ای

قرعهٔ فالم به دست صاحبِ «بخشش» رسید
یاورم شد! بخت شد یارم، ندارم غصه ای

گل شاه طوس

تو مهمان نمودی مرا یک غزل
نشاندی به دل عشق خود از ازل
تو بی مثل و همتایی و بی بدل
تو نوری تو نوری تو خیرالعمل
که شیرین بود از تو کام عسل

دل یکی، دلبر یکی

جلوه ها بسیار اما دل یکی، دلبر یکی
بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی
ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی
تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی

یا جواد الائمه

اگر دست و بالت کمی خالی است
اگر حال و روز تو بی حالی است

اگر آسمان در قفس میکشی
اگر قسمتت بی پَر و بالی است

طلوع بهار

امشب میان گریه و لبخند خود گمم
سرشار از طلوع بهار تبسمم

دریایم و طپیده به لبهام نبض موج

تا آسمان رسیده شعور تلاطمم

یا باقرالعلوم

روشن جهان ز نام تو یا باقرالعلوم
نشناخت کس مقام تو یا باقرالعلوم
هستیم ما غلام تو یا باقرالعلوم
مؤمن به هر کلام تو یا باقرالعلوم
عمری ست درس عشق در این خانه خوانده ایم
نور کلام توست اگر شیعه مانده ایم

لطف بی حد

آسوده شوید لطف بی حد زهراست
برکل زنان دین سرآمد زهراست
گفتم که خوش است آن که بابش نبی است
دیدم سبب خلق محمد زهراست

امیرفرخنده

جان عالم

انبیا خاک بوس تربت او
جان عالم فدای حضرت او

گره خورده ست این دوتا برهم
دست خالی ما سخاوت او

نور علی نور

کدام قافیه را بر تو انتخاب کنم
که شعر را اثری ناب ناب ناب کنم
بگو چگونه کرامات را حساب کنم
مگر به ذکر تو بنشینم و ثواب کنم

مادر

به نام نامی زهرا به نام مادرها
سلام ما به امام تمام مادرها
که فاطمه است همیشه امام مادرها
به لطف فاطمه هستم غلام مادرها

آیینه اطهر

صدایی میرسد ، آری ، پیمبر دختری آورد
که از آسیه و مریم مقام برتری آورد

نگو دختر ، بگو گوهر ، بگو آیینه اطهر
بگو صدیقه کبری، تمام سوره کوثر

طلوع نور

همیشه در نظرم آب سهم سادات است
چرا که مهر شما هست و از مهمات است

خداى کعبه گواه است مدح تو بانو
فقط نه شعر که عیناً خود مناجات است

دکمه بازگشت به بالا