شعر ولادت اهل بيت (ع)

یا حسن ابن علی(ع)

عاشق نشد آنکس که قرن را نشناسد
ای وای اگر بوی وطن را نشناسد

یعقوب به خود گفت الهی که زلیخا
عاشق نشود،یوسف من را نشناسد

به نام عشق

به نام عشق..به نام خدا…به نام حسن
به نامِ نامىِ مولا که شد امامِ حسن

شب ولادت او ماه میهمانى شد
خودِ خداست دمِ دّر به احترامِ حسن

یا قاسم ابن الحسن(ع)

تا به دربند شمیران سر فرو برد آن عزیز
خاک دربند شمیران بر تن تهران سر است

از بزرگان جز بزرگی کی بماند در جهان
سبط اکبر هر چه از خود می گذارد اکبر است

سلسله فاطمیون

حِـسّی از عشـق فـراتر متولّد شده است
نــور در قـالب اَخــتر متولد شده است

جبرئیل آیه ی تطهیر نخواند عجب است
ماه بانـــوی مُـطهّر متولّد شده است

ریحانه کربلا

در گوشه ی خرابه گلستان رقیه است
شأنِ نزولِ ســوره ی باران رقیه است
تفســیرِ آیــه آیــه ی قرآن رقیه است
این دخترِ شــبیه به طوفان رقیه است

رضوان

هرگز نمیخواهم به تن جان بی رقیه
زنده نخواهم ماند یک آن بی رقیه

کوثر برای فاطمه بود و رقیه
بیچاره آنکه خوانده قرآن بی رقیه

صدیقه

در بیــکـرانِ آســمان حرف از رقیّه ست
در جایْ جایِ کهکشان حرف از رقیّه ست
در مجلس کــرّوبیــان حرف از رقیّه ست
بیش از همه در لامکان حرف از رقیّه ست

فاطمه ی ثانی

رسیده است به دل های مرده جان بدهد
رسیده است کمی عشق یادمان بدهد
نفس بریده ی نفسیم و امده ما را
هوای تازه ای در اخرالزمان بدهد

شور عشق

آنجا که شور عشق نباشد کمال نیست
آنجا که گریه هست به صحبت مجال نیست
آنجا که هجر نیست امید وصال نیست
در پیش ما مقام به سن و به سال نیست!

جلوه زهرایی

لطفِ حق بودکه بر حالِ دلم شامل شد
کوثر انگار دوباره به نبی نازل شد

مات و مبهوت از این وجه تشابه..عالم
دختری آمد و‌آیینه صفت قابل شد

عشق

عشق در سینه ى کبوترهاست
عاشقى از نگاهشان پیداست
عشق پرواز شاپرک ها و
برکه ى آب و ساحل و دریاست

شبه پیغمبر

پیش از اینها روزگاری روزگاری داشتم
با دلِ خود روزگاری کار و باری داشتم
تا که روزی کوچه‌ی میخانه کاری داشتم
بعد از آن دیدم که چشمانِ خماری داشتم

دکمه بازگشت به بالا