جبریل شدم بال و پرم را بدهم
خرجیِ مسیر سفرم را بدهم
با پایِ پیاده ام به راه افتادم
تا حق دلِ در به درم را بدهم
امروز اگر طی شد و عاشق نشدم
فردا چه جواب پدرم را بدهم
ای عشق بیا به پای من نیز بپیچ
فرصت نده اصلاً نظرم را بدهم
گیسوی پریشان مرا بافته اند
سهمیه جاروی حرم را بدهم
نقاره بزن گریه بگیری از من
بگذار زکات جگرم را بدهم
صیدم کن و بی ملاحظه ذبحم کن
آهو شدم این بار سرم را بدهم
علی اکبر لطیفیان