ای کریم دیار تنهایی
خاک بوس دَرَت شکیبایی
حسنی تو, حسن, حسن اما
بیشتر از سه بار زیبایی
پیش ِ جودت همه گدا هستند
ریزه خوار ِ تو حاتم طایی
تو دلیل غم همیشگی و
گریه هایِ ماهیانِ دریایی
کودکِ هشت ساله یِ مادر
پسر ِ غیرتیِ زهرایی
غربتِ تو زبانزدِ همه است
طوس, ری, کربلا و هرجایی
یا حسن با حسین میگوئیم
طپش ِ قلبِ سینه زنهایی
آتش افتاده بین سینه بگو
از غم و غربتِ مدینه بگو
یاس در پیش ِ چشم ما لِه شد
سوخت از هُرم ِ شعله ها له شد
پشتِ در, بین ِ کوچه, در مسجد
حُرمَتِ مادرم سه جا له شد
شوهری دید همسری افتاد
غیرتِ غیرتِ خدا له شد
در از چارچوب کَنده شد و
مادرم زیر ِ دست و پا له شد
بار ِ شیشه شکست, نَه بدتر
آنقَدَر ضربه خورد تا له شد
خبری نیست بین ِ آتش از او
یکنفر میزند صدا له شد
فضه در بین آن هیاهو ها
گفت اسما بیا بیا له شد
عصر ِ دیروز کوچه, سیلی, درد
نوجوانیِ مجتبی له شد
غم ِ غربت به کوچه تا افتاد
وایِ من مادرم ز پا افتاد
سید پوریا هاشمی