دستهبندی نشدهشعر شهادت حضرت رقيه (س)
بابا حسین
مومنانی که به تو نامه نوشتند بیا
همه در سنگ دلی شهره ی عالم بودند
خانه هایی که به سمت حرمت سنگ زدند
همه در حاشیه ی خانه جدّم بودند
نیزه داری که سراسیمه به سمتم آمد
فکر کردم هوس نرمی وسازش دارد
شاید اینبار که من قافله را گم کردم
قصد دلجویی و تکریم ونوازش دارد
نه فقط نعره ، که ازطرز نگاهش پیداست
به دل انگار که یک عقده ی ننگینی داشت
تازه از سوزش چشمان ترم فهمیدم
چقدر دشمن تو پنجه ی سنگینی داشت
صورتم تا کف دستان بزرگش گم شد
بدنم سرد شد و لرزه به جانم افتاد
بعد آن ضربه ی دستی که به دندانم خورد
ناگهان کنده شد و توی دهانم افتاد
مجید قاسمی