حروف, جامه ی اوزان دریده اند زتن
حروف, جامه ی اوزان دریده اند زتن
ردیف کرد به اندام شعر خویش کفن
قلم به سینه ی خود می زند ز ماتم او
و اشک می چکد از هر هجا هجای سخن
درخت ها همه عریان شدند بهر عزا
لباس مشکی برتن نموده است چمن
گرفته است گل از خویشتن گلاب امروز
و مشک آمده از سوی آهوان ختن
به عرش جمله ملائک به ارض آدمیان
به آب ماهی دریا,به جنیان همه تن
و اشک محنت از چشم خلق می ریزد
ز داغ او شده دنیا تمام بیت حزن
چه کرده است مگر که به وقت تشییعش
هدف شده ست به یک مشت مرد تیر افکن
تنش به تخته ی تابوت دوخت تیر عدو
و حالتی چو نیستان گرفته بود بدن
هزار و نه صد و پنجاه زخم نه بلکه
نوشته اند که هفتاد تیر خورده به تن
اگر چه او کفنش پاره پاره شد اما
کسی زپیکر ایشان نبرد پیراهن
تمام روضه من نیز باشد این یک بیت
تمام روضه همین است بشنوید از من:
دو آرزو به دل مادر جوانش ماند
کفن برای حسین و حرم برای حسن
علی مشهوری”مهزیار”