شعر شهادت امام كاظم (ع)

خورشید کبود

 

خورشید کبود و نیلی و مخمل کوب

دیدیم تو را چه دیر در سمت غروب

 

در مغرب شانههای ترکان سیاه

بی غسل وکفن به روی یک تخته ی چوب

 

روح القدسی که بر صلیبت زده اند

ای کشته ی زهر,ای شهید مصلوب

 

این تخته ی پاره چیست!تابوت کجاست؟

در شهر شما مگر شده قحطی چوب؟

 

بر پیکرتانچقدر گل می ریزند!!

با چشم به خون نشسته نوح و یعقوب

 

با ضربه ی تازیانه ها روی تنت

شرح غم  جانگدازتان شد مکتوب

 

در سوره ی صبرعمرتان آمده است

یک  آیه ی کوتاه  ز رنج  ایوب

 

زنجیر به  زخم ساق ها  چسبیده

زنگار به مغز استخوان کرده رسوب

 

 وحید قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫۲ دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا