شعر ولادت حضرت رقیه (س)
مثل خماری که شدیدا در پی باده ست
پای قلم دنبال مدحش راه افتاد است
شهر مدینه مملو از باران رحمت شد
همچون حسین انگار قلب آسمان شاد است
بیت الحسین از یمن او بیت المقمر گشت
چشم خدا روشن ازاین فرخنده میلاد است
یکبارِ دیگر سورهی کوثر شده نازل
آیینهی خیر النسای شاه شهزاده ست
دل برده از بابا به شکلی که خدا انگار
از عشق یک ام ابیهای دگر داده ست
او آمد و شد ماه شب های عموجانش
سنگ صبور عمه شد با اینکه نوزاد است
پشت سر بابا نمازش دیدنی باشد
در انتظار ربنایش مهر و سجاده ست
عمر گرانش گرچه تنها سه ورق خورده
اندازه ی صد سال از او روضه در یاد است
زنجیر ها با اینکه خیلی دست و پا گیرند
یکبار حتی بین راه از پا نیفتاده ست
در بین صحرا گم شده یک شب تک و تنها
بعد از همان شب لهجه اش دارای ایراد است
اوضاع دستش نیست اصلا خوب, با این حال
باید بگیرد در خرابه تشت را با دست
یک شب خرابه شد خرابِ حال ویرانش
تا صبح محشر آن خرابه دیگر آباد است
سید محمد مظلومان