شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)
غریبِ شهرِ مدینه
تمامِ غصه از اینجا شروع شد : “یک دَر…”
که بی ملاحظه افتاد , روی یک مادر
حرامیان همه از “دَر” عبور میکردند
و بدتر از همه چشمانِ فاتحِ خیبر
چه آتشی شده برپا میان خانه ی وحی
چه ظلم ها که ندیدند , آلِ پیغمبر
تمامِ ارض و سما را گرفته ماتم و درد
میانِ خانه ی مولا , بپا شده محشر
چهل تن از وسط خانه رد شدند اما…
غریبِ شهرِ مدینه نداشت , یک یاور
به دستِ بسته کشیدند مرد خیبر را
کسی چنین سخنی را نمیکند باور
کشان کشان , وسطِ کوچه بود مولا و
رسید از طرف حق , برای او لشکر
رسید فاطمه و دست , بر کمر انداخت
چه کرد… در وسطِ کوچه همسرِ حیدر
امان نداد به زهرا , غلافِ کینه ی شوم
شکست بازو و …افتاد و… یاس ,شد پرپر
تقیّه را به کلامم , حرام میدانم
تمام لعنت عالَم به روحِ نحسِ عُ مَ ر
پوریا باقری