شعر شهادت حضرت عباس (ع)

غیور عشق

خودت‌ میخواستی‌ که عاشق‌ اما خاص‌ باشم‌ من
در عشقم‌ بیشتر از زندگی‌ حساس باشم من

شبی یادت نباشم صبحگاهان را نمیبینم
نمی آید به من اینقدر با احساس باشم من !؟
غیور عشق پردازم که دست از تو نمیشویم
بعلبک باشد این دنیا ، سزد الیاس باشم من

به حکم انتصابش بر تو عطر اینگونه میخواهم
همیشه سخت دلبسته به بوی یاس باشم من

ز زیبایی‌ پرستیدن به عهد خویشتن ماندم
که نه دلخور ز نیشِ مردم خناس باشم من

مهم‌ عشق‌ است، من دارم!چه‌ فرقی میکند حالا
اگر آوازه خوان یا شاعر و رقاص باشم من

شلوغی‌های دور مرقدت را دوست میدارم
دلم میخواست در کرب و بلا عکاس باشم من

به کهف علقمه روزی اقامت میکنم با دل
که در یکتاپرستی بیش از این وسواس باشم من

جوانان آرزو دارند و من هم آرزومندم
سگ دربار قدس حضرت عباس باشم من

چنین خاطر مکدر هستم از داغ عزایت که
همیشه روضه خوان یاس و دستِ داس باشم من

علیرضا وفایی خیال

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا