یا اهل بیت النبوه
لوح تقدیر تا قلم برداشت
از دل قصه ، فصل غم برداشت
خضر از عُمرِ ماتمت گله کرد
نوح با نوحه ی تو هروله کرد
وَجهِ تو وِجههای ز مادر داشت
چشم تو آیهآیه کوثر داشت
عرش را قائمه شدن عشق است
نوه ی فاطمه شدن عشق است
شتر فتنه را تو پِی کردی
کوفه را حیدرانه طِی کردی
صاحبِ شأن بی قرینه ، سلام
دختر شاهِ من ، سکینه! سلام
به تو گفته پدر که : جانِ منی
لایقِ فَخْرَهُ النِّسا شدنی!
چهرهات خوشترین نگاهِ حسین
خانهات بهترین پناه حسین
چشمه ی اشک! رَبِّ آبی ، تو
همهی هستیِ ربابی ، تو
پنج نوبت..،عبادت همه ای
خواهرِ بابِ حاجتِ همه ای
اصغری که زعیم هر بشر است
به اَخا گفتنِ تو مفتخر است
طفلِ گهوارهخواب با تو خوش است
شیرخوارِ رباب با تو خوش است
نُطق تو لفظ های حیدر بود
منبرت شانههای اکبر بود
التماس فرات ، جوی تو بود
خواهش مشکها ، سبوی تو بود
عطشِ تو شرر به دل ها زد
تحت امرت ، عمو به دریا زد
ظهرِ دلکندنت سحر را کُشت
” رُدَّنا ” گفتنت پدر را کشت
پای بالت تمام پرها سوخت
” شیعَتی ” خواندی و جگرها سوخت
کاتب روضههای جنجالی
شاعر لحظههای گودالی
روی پیشانی تو چین افتاد
شاهِ لبتشنه تا زمین افتاد
جامه ی غصه را رفویش کرد
شمر با چکمه پشت و رویش کرد
کاخِ اُمّید تو خراب شده
سهم دستان تو طناب شده
در بهاران خزان شدن سخت است
همکلامِ سنان شدن سخت است
شعله در جان معجرت افتاد
زجر دنبال خواهرت افتاد
عمه را بی پناه می دیدی
کوچه کوچه ، گناه می دیدی
نیزهدارانِ سر ، تو را زده اند
پیش چشمِ پدر تو را زده اند
من بمیرم ! نگو کجا رفتی…
سرِ بازار برده ها رفتی
حقِّ تو این همه عذاب که نیست
جای تو مجلس شراب که نیست
عاقبت بخت با تو یار نشد
خیزران آخرش مهار نشد
بردیا محمدی