شعر شهادت حضرت ام البنين (س)

یا اُم‌البنین(س)

مادرِ اندوه‌ها بی‌بیِ غم اُم‌البنین
بی نفس بی همنفس ای بی حرم اُم‌البنین

ما گرفتاریم اما از گرفتاری چه غم
تا تو را داریم در هر بیش و کم اُم‌البنین

ما چه می‌خواهیم غیر از ریشه‌های چادرت
روز محشر جمع ما و یک قسم: اُم‌البنین

جانِ ما این مادر است و جان ما آن مادر است
تا که دم یا‌فاطمه است و باز دم اُم‌البنین

ای پس از زهرا پس از آتش پس از در ، فاطمه
ای برای فاطمه هم محترم اُم‌البنین

ای جوان مُرده کمی هم از جوانِ خود بخوان
می‌رسد هی واحسینت پشت هم اُم‌البنین

در مدینه بودی اما این سه شعبه زد تو را
چشمِ خون، مشکِ تُهی ، دست قلم اُم‌البنین

از زمانی که شنیدی کم کم عباس تو ریخت
می‌خوری روی زمین در هرقدم اُم‌البنین

سربه زیری مثل زینب شرمگین مثل رُباب
ای فدای گریه‌هاتان پیش هم اُم‌البنین

چشم عباس و گلوی اصغر و قلب حسین
ای بمیرد حرمله با این سه غم اُم‌البنین

 حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا