شعر مدح و مناجاتشعر مناجات با خدا
یا ستار العیوب…
وَ خجالت زده ام لطفِ تو آبم کرده ست
ای که بخشندگی ات سخت عذابم کرده ست
باید اقرار کنم وقتِ خطاهام فقط
عیب پوشیت به انجام مجابم کرده ست
گفتم آدم شدم و سیب به دستم دادی
مهربانیِ تو بدجور خرابم کرده ست
بارها وقت مناجات مرا خواب گرفت
بارها گرمیِ آغوشِ تو خوابم کرده ست
رفت از یاد من این لطف که تنها خورشید
لایقِ این که چنان ماه بتابم کرده ست
جز در خانه ی تو من که ندارم جایی
هرکسی همدم من بود جوابم کرده ست
نردبان کرد مرا , رفت و سپس دشمن شد
آن که غیرازتو مرا دوست خطابم کرده ست
نکند خسته شدی از منِ بدقول بگو
نکند دوست , خطاکار حسابم کرده ست
شک ندارم که خطاکارم و بد , آه ولی
بِعَلی ٍّ بِعَلیٍّ بِعَلیٍّ بِعَلی…
محسن کاویانی