شعر مدح و مناجاتشعر مدح و مناجات امام رضا (ع)
شعر مناجات امام رضا (ع)
من مریض هجرم و رویای درمان کافی است
پس تبم را خوب کن , کابوس و هذیان کافی است
بهر درمان تمام دردهای لاعلاج
آه … آقا یک نگاه تو به قرآن کافی است
داروی من خاک پای زائران مشهد است
بهر اعجازش همین ذکر “رضا جان” کافی است
من کویری خشکم و محتاج , بر یک تکه ابر
تا که سر سبزم کنی یک قطره باران کافی است
پر شده دیوارها از چوبخط دوری ات
جان من آزاد کن من را … که زندان کافی است
لایقِ وصل ضریحت نیستم … حالم بد است
پس همینکه باشم امشب زیر ایوان کافی است
پر توقع نیستم , حالا که قابل نیستم …
بوی صحنت آید از مشهد به تهران کافی است
این غذای حضرتی ات مال از ما بهتران
گر بیندازی به سویم تکه ای نان کافی است
تا که شاید ضامنم باشی تو ای شاه رئوف …
گر بگیرد آهویت من را به دندان کافی است
لطف سرشارت برای مردم ما جای خود …
خادمت هم بهر آبادی ایران کافی است
رضا قاسمی