شعر تخريب بقيع

پَرم خاکی‌ست

پَرم خاکی‌ست

منم کبوتر جلدت؛ ببین پَرم خاکی‌ست !
هوای پَر زدنم در برابرم خاکی‌ست

منم کبوترِ رویای گنبدت؛ اما …
دلی که از حرمت خانه می‌برم خاکی‌ست

غبارِ روی مزارِ تو تاجِ نوکری است
به پای قبر تو افتاده‌ام؛ سرم خاکی‌ست

چه نذرها که برایت نکرده است، ولی …
هنوز سفره‌ی نذری مادرم خاکی‌ست

برای غربتت آنقدر، شعر گفتم که …
شبیه صحنِ تو اوراقِ دفترم خاکی‌ست

کریم، خاکی و قبر کریم‌، خاک‌آلود
به صحنِ هر غزلم؛ گنبدِ کَرم خاکی‌ست

نوادگانِ خودت را ببین غریب بقیع !
کدام صحن، کدام آجر حرم خاکی‌ست ؟!

رضا قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا