شعر شهادت حضرت رقيه (س)
باب حاجات
ماه شام است که در وقت سحر میآید
این رقیه ست که زینب به نظر میآید
روی تیغ دودم گریه و آهش نقش ِ
ها علی بشر کیف بشر میآید
باب حاجات صغیر است و کبیر است الحق
نام بی بی به رقیه چقدر میآید
شام افتاد به تسخیر سپاه گریه
این فقط از نوهی فاطمه بر میآید
سر عباس سر نیزه سلامت باشد
وسط همهمهی شام قمر میآید
وسط همهمهی شام ز اولاد علی
دختری هست که چادر به کمر می آید
بغل عمه چنان بود که بر دوش نبی
میرود حیدر و دستش به تبر می آید
سنگ بارید سرش او ولی از پا ننشست
عمر ظلم آخر از این صبر به سر می آید
خیزران را بشکن بر دهن شخص یزید
یا رقیه فقط از دست تو بر می آید
وحید عظیم پور