شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

تنها علی راه نجات است

سرمایه ی عشق علی آب حیات است
تنها علی، تنها علی راه نجات است

ذات علی همسایه ی عرش برین است
مولای ما تنها امیرالمؤمنین است

شکر خدا حب علی در ریشه ی ماست
نام علی در سینه ی و اندیشه ی ماست

هر کس علی دارد چه غم دارد؟ ندارد
حب علی دارد چه کم دارد؟ ندارد

ما با علی و یا علی ها قد کشیدیم
دل از ولای هر که غیر از او بریدیم

خاک نجف دنیای ما را زیر و رو کرد
ایوان او دل های ما را زیر و رو کرد

بین الطلوعین حرم آبادمان کرد
یعنی خدا بین حرم آبادمان کرد

جن و ملک فرمانبر درگاه اویند
عالم غلامِ قنبر درگاه اویند

با اینکه این آقا امیرالمؤمنین بود
اما غذایش لقمه ای نان جوین بود

از مکنت دنیا علی چیزی نمی خواست
جز خنده ی زهرا، علی چیزی نمی خواست

این دلخوشی را زود از مولا گرفتند
این خنده را هم از لب زهرا گرفتند

هیزم رسید و آتشی بالا گرفت و
آتش به جان چادر زهرا گرفت و

آتش به جان دختر پیغمبر افتاد
در سوخت، در افتاد، پشتش مادر افتاد

او را زدند و پیش چشم حیدر افتاد
هفتاد و اندی روز بین بستر افتاد

مولای ما را با همان مسمار کشتند
او را میان آن در و دیوار کشتند

خونی که در دل داشت بیرون ریخت امشب
غم ریخت دنیا باز هم در کام زینب …

وحید محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا