جانم حسین
تا “یا حسین” ذکر شریف شفاعت است
نامی به غیر نام تو بُردن حماقت است
هرگز به سینه ام نزدی دست رد حسین
آخر چه کس شبیهِ تو اهل رفاقت است!؟
با گریه در حسینیه تا عرش می پرم
اشکی که خرج بزم تو شد..،بال وصلت است
آنکس که عابس تو شود..،عابد است و بس
در سِلک ما جنون حسینی عبادت است
معیار بندگیِ خدا خاکِ کویِ توست
شرط قبول سجده ی ما مُهرِ تربت است
از دست تو رها نشود تا به روز حشر
دستی که در حسینیه ها وقف خدمت است
ما دست از گدایِتوبودن نمی کِشیم
وقتی که موجبات مرض،ترکِ عادت است
کُهنهغلامِ روضه ی تو خضرِ راه ماست
پیری که پیر ما بشود..،”پیرِ هیئت” است
جدَّم برنج نذر تو را بار می گذاشت…
این”نوکرِتو بودنِ” من..،با اصالت است
من از همان طفولیتم نوکرت شدم
این عاشقت ز کودکی اش جُونخِصلت است
“زهرا” کشیدنِ علمات را به ما سِپُرد
در اصل این لوایِ تو..،بار امانت است
کافی است بِین روضه بگویند:ای رُباب…
از ما دو قطره اشک گرفتن چه راحت است!
تیری هجوم بُرد و گلاب از گُلی گرفت
حالا تمام دشت پُر از عطر جنت است
نگذاشت دست و پا بزند لااقل علی…
این تیرِ حرمله چِقَدَر بی نزاکت است
ششماهه گردنش اگر اینگونه کج شده…
از شرمساری پدرش در خجالت است
بردیا محمدی