شعر گودال قتلگاه

حسین جان

جلوه‌ی حق روی خاک، از کینه‌ی باطل شکست
صورتش از سنگهای مردم جاهل شکست

شمر آمد بین گودی، مادرش ازحال رفت
با نشستن روی سینه، انبیا را دل شکست

مثل قصابی که با مذبوح بد تا می‌کند
استخوان گردنش را بی حیا کامل شکست

سینه ای که نیزه خورده حاجتی بر نعل نیست
پشت او هم از غم و داغ ابوفاضل شکست

تن رها ماندو سرش در زیر پا بازیچه شد
ابروی ارباب ما از چکمه‌ی قاتل شکست

تا عقیله ابروی بشکسته را بر نیزه دید
زد چنان سر را که گویی چوبه‌ی محمل شکست

محمود اسدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا