شعر مناجات با خدا

خجلم

باز هم سفره ات شده و پهن و

سرسفره گدای تو آمد

به سرایت کریم بنده نواز

بنده ی پر خطای تو آمد

تو خودت دست من گرفتی و

پای مهمانی ات کشاندی باز

گرچه یک سال معصیت کردم

ازدر خانه ات نراندی باز

 

نظر از رحمتت نمودی و

چشم بر هر چه بود بستی تو

از در خانه ی به غیر خودت

ریسمان دلم گسستی نو

 

تو که گفتی بیا بیا من هم

آمدم آمدم اله من

بندهات بی کس است یا غفار

بگذر از این همه گناه من

 

آبرویم نمانده یا ستار

توبه رویم نیاور اعمالم

تا که فکر گذشته می افتم

میشود باز هم خراب حالم

 

بسکه نادیدنی دو چشمم دید

دیده هایم دگر ندارد اشک

خجلم وقت روضه خوانی ها

روضه های جگر در آر مشک

 

خجلم روضه های کرب و بلا

دردل من بدون رنگ شده

سینه زن بوده ام ولی حالا

سینه ام سینه نه که سنگ شده

 

آرزویم بود که در همه عمر

باتب و شور و شین گریه کنم

نه محرم , صفر , که در همه سال

من برای حسین گریه کنم

رضارسول زاده

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا