شعر مصائب اسارت شام

رویش کبود بود

رویش کبود بود

از بس شبیه فاطمه رویش کبود بود

گفت ای حسین ضاربت آیا یهود بود؟

پیشانی ات شکسته و تغییر کرده است

اصلا کسی نگفت که جای سجود بود

آقا محاسن تو که خاکستری نبود!

این صورتِ قشنگِ تو کِی رنگ دود بود؟

من بارها از آن سویِ دروازه تا کنون

دیدم سَرَت ز روی نیزه به حال صعود بود

با اینکه جای جای سرِ تو شکسته است

مانند ماه روی تو وقت ورود بود

پشت سَرَت کمی سرِ نیزه برون زده

بالا سرت چرا اثری از عمود بود

قرآن بخوان که قافله دلتنگ صوت توست

آیات تو همیشه به گوشم سرود بود

خواندی ز کهف آیه ای اما برای من

این آیه ها کشنده تر از درد هود بود

رحمی به دخترت که چنین ناله می کند

بابا یتیم گشتن طفل تو زود بود

بابا نامِ تو بردم و عدویت تازیانه زد

نامی که مایه صلوات و درود بود

دستی که زد به فاطمه سیلی دوباره زد

آری به جان فاطمه دست یهود بود

شاعر : ؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا