شعر ولادت امام زمان (عج)
بیشتر از بیشتر از بیشتر
مى شود از عشق دلم ریشتر
من که اویسم ز قَرَن آمدم
وقت ندارم به خدا بیشتر
لیله ى قدرِ حسنِ عسکرى
کاش قرارِ تو شود پیشتر
ناوک مژگان تو و جان ما
خون همه گردن آن نیشتر
واى که دیوانه شدم یک کلام
سوره ى والعصر علیک السلام
همسفرِ هر سحر سامرا
اى پسرِ خوش خبرِ سامرا
اى نوه ى حضرت هادى سلام
حصن تو در دورو بر سامرا
در حرم تازه ى باباى تو
جامعه خواندیم درِ سامرا
کارگریَش که نشد قسمتم
رُفته گرم رُفته گرِ سامرا
آمده ام تا بزنم یک دو جام
سوره ى والعصر علیک السلام
تا که پدر بر لبِ تو بوسه داد
بوى گلِ نرگسى آورد باد
در شبِ میلادِ تو جودت شکُفت
لطف تو شد از سرِ عالم زیاد
دَم پرِ جبریل شدم بال زد
بال زدم از درِ بابُ الجواد
بُرد مرا اولِ شب کاظمین
بُرد مرا کرب و بلا بامداد
اى علوى جود و جوادى مرام
سوره ى والعصر علیک السلام
“آمدم اى شاه پناهم بده
خط امانى زِ گناهم بده”
پنجره فولاد مرا راه داد
جانِ رضا خوانده و راهم بده
ماه مبارک من و دست تهى
سوزِ جگر آتش آهم بده
کنجِ حرم یا دَمِ پایین پا
باز از آن لطف نگاهم بده
مى رسد عطر رضوى بر مشام
سوره ى والعصر علیک السلام
کعبه ى هفتم شد و حاجات داد
بابِ حوائج شد و خیرات داد
مادر من سفره ى نذرش گرفت
حاجت ما اکثرِ اوقات داد
ندبه ى تعجیلِ فرج رزق ما
با نَفَسِ جده ى سادات داد
اَفضَل اعمال بُوَد انتظار
ذکر فرج حالِ مناجات داد
من به مناجاتِ توأم مستدام
سوره ى والعصر علیک السلام
کاش که مردانِ ظهورت شویم
صاحبِ یک سیرت و صورت شویم
کاش که در غیبت تو استوار
مثل زمان هاى حضورت شویم
حضرت صادق تویى و کاش ما
شیعه ى تو مَردِ تنورت شویم
گفت که دربانىِ تو مى کند
کاش که ما خاک عبورت شویم
تو خودِ معراجى و ما زیرِ گام
سوره ى والعصر علیک السلام
با قدمت علم تناور شود
علم و عمل ریشه ى باور شود
شام غم جهل و خرافات ها
با نَفَس باقرى ات سر شود
فصل شکوفایى عقل است و دل
جاى روایات پیمبر شود
نور زمین , نور زمان, سایه نور
خاک از این معجزه ها زر شود
لحظه شماریم براى قیام
سوره ى والعصر علیک السلام
دست من و برکت آبادى ات
از پَرِ سجاده ى سجادى ات
لطف دعاى تو شده مستدام
بر سرٍ ما سایه ى شمشادى ات
مثل على ابن حسینى تو و
مى رسد آوازه ى آزادى ات
فخر خدا مى کند از سجده ات
کاش شوم مُحرِم این وادى ات
رو به تو شد سجده ى بیت الحرام
سوره ى والعصر علیک السلام
چشم تو در کارِ حسین است و بس
کار تو تکرار حسین است و بس
بیرقِ سنگینِ تو وقتِ قیام
دستِ علمدار حسین است و بس
قلب تو انگار گرفتارِ اوست
هرکه گرفتارِ حسین است و بس
پرده گشا دیدنِ روى شما
لحظه ى دیدار حسین است و بس
رو به دل زینبى ات صبح و شام
سوره ى والعصر علیک السلام
زائرِ هم سفره ى غم ها حسن
عشقِ تو آقاى کَرَم ها حسن
روزِ ظهورِ تو مهم است چون
دارد از آن روز حرم ها حسن
مى رسد آن روز که بینیم ما
بینِ بقیع نقشِ عَلم ها حسن
روى ضریحى که تماشایى است
نقش نمایند قلم ها حسن
اى حَسنى جلوه و حُسن ختام
سوره ى والعصر علیک السلام
جاى حرم غربتِ زهرا که هست
یک نفر از عترتِ زهرا که هست
گرچه گره در گره ام,نیست غم
دستِ شما تربت زهرا که هست
پیشِ تو گیریم نداریم جاى
خوب قسمِ حضرتِ زهرا که هست
ما که نباشیم چه غم ؟ تو بیا
دیدن تو قسمت زهرا که هست
روز تقاص است و تویى انتقام
سوره ى والعصر علیک السلام
هیبت تو رفته به مولا على
حیدرى و محو تماشا على
مى رسد از شش جهتِ ذوالفقار
لات و هُبَل را بشکن یا على
خاطره ى رزم على در نبرد
مثل تو مى گشت مهیا على
نیست تو را قبله اى الا حسین
نیست تو را کعبه اى الا على
روز تقاص است و تویى انتقام
سوره ى والعصر علیک السلام
جلوه گرِ حضرت ختمى مآب
حضرت خورشید محمد بتاب
خاتم انگشترىِ خاتمى
جذبه ى فیزوره ى احمد رکاب
جاذبه ى گنبد خضرا بیا
تا بدرد سینه ى خود آفتاب
اى شرف و الشمس پیمبر لبت
راز مسلمانىِ اهل کتاب
ذکر سلام و صلواتم مدام
سوره ى والعصر علیک السلام
حسن لطفی