شعر شهادت حضرت زهرا (س)

فاطمه جان

ای که با دست ورم کرده ی خود پای منی
با نفس های کمت نیز مسیحای منی

ماه ماه است عزیزم چه گرفته چه هلال …
رو بگیری ز علی ، باز تو زهرای منی

ماندنت درد من و رفتن تو زجر من است
غم امروز منی ، حسرت فردای منی

آه زانو به بغل کردن من دیدنی است؟!
از پس پوشیه سرگرم تماشای منی

همه ی زندگی ام ،مرگ تمنا نکنی …
خسته ای ، بی رمقی؟! باز تمنای منی

خواست دنیای مرا تیره کند ، سیلی زد
دشمنم نیز خبر داشت تو دنیای منی

رو به قبله مشو ای قبله ی بی سوی علی
یار بی صحبت من ، همدم شبهای منی

 ناصر دودانگه

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا