شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)

قنوتِ مادرِ تو

برای خشکی لبِ تو آب گریه می‌کند
کویر، سینه می‌زند سراب گریه می‌کند

قنوتِ مادرِ تو بی‌جواب ماند و بعد از آن
برایش آسمانِ مستجاب گریه می‌کند

نخند روضه‌ی عطش!؛ لبِ تو زخم می‌شود
بحالِ زخمِ خنده‌ات رباب گریه می‌کند

چرا به رنگِ حنجر من است، چشم‌های تو ؟!
نپرس، مادرت سرِ جواب گریه می‌کند

همینکه از اسارتش دو قطره روضه می‌چکد
بحالِ دستِ مادرت طناب گریه می‌کند

رباب سوخت، از حرارت و به زیر سایه‌اش
نشسته از خجالت آفتاب گریه می‌کند

بخواب، با تکان‌تکانِ گاهوارِ نیزه‌ات
نبین که مادرت میان خواب، گریه می‌کند

در آسمانِ روضه‌ات دوباره خیس شد لهوف
فراتِ چشمِ ماست، یا کتاب گریه می‌کند ؟!

 رضا قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا