شعر شهادت طفلان حضرت زينب (س)
مجال تماشا
دیگر بساط روضه ی او پا گرفته بود
اشکش از او مجال تماشا گرفته بود
در خیمه مانده بود نبیند برادرش
در خیمه نذر روضه ی زهرا گرفته بود
دارند می برند، به تاراج می روند
حالا صدای هلهله بالا گرفته بود
هرکس رسیده با دو تبر ضربه می زند
این نقشه های حرمله حالا گرفته بود
جایی برای بوسه ی زینب نمانده است
از بس که زخم در تنشان جا گرفته بود
وقت غنیمت است دوتا لشکر آمده
خولی دوباره سهم خودش را گرفته بود
سهمش دوتا سر است به تاراج می برد
دار و ندار زینب کبری گرفته بود
احمد شاکری