امام حسين (ع) - شعر شب عاشورا
نگاه دلبر و دلادار
نگاه دلبر و دلادار تا به هم افتاد
صدای گریه ی افلاک در حرم افتاد
درست وقت وداع یاد مادرش افتاد
که داشت پشت در خانه عشق جان می داد
همان زمان که علی در مدینه تنها بود
و تازیانه تسلای داغ زهرا بود
به گریه گفت برادر درست یادم هست
که میخ راه نفس های مادرم را بست
همان زمان که وصیت نمود مادر ما
که جای او و علی و پیمبر ای جانا
به زیر حنجر تو بوسه ای بکارم من
پس حق بده که اگر مثل ابر بارم من
تو می روی وداغ پدر زنده می شود برمن
تو می روی و من افتاده ام به یاد حسن
بیا و صبر کن که کهنه پیرهنت را
بیاورم که
یاسر مسافر