هوای عشق
هوای عشق، هوای محبت و امید
میان میکده ی عاشقان تو پیچید
ستاره از سر شادی و شوق، چشمک زد
فرشته ای وسط شعر داشت می خندید…
نسیم، مست و خرامان به غنچه ای می گفت:
“بخند..، فصل بهار است آمده خورشید”
رسیده موسم دلدادگی و شیدایی
بگو به فطرس دل: “لحظه ای مکن تردید”
بدون عشق تو، بی فایدهست بودن من
چه حاجت است صدف را بدون مروارید
چکاوکان همه آواز و نغمه سر بدهند
به عاشقان شب میلاد بال و پر بدهند
تولد است، همه دعوتیم مهمانی
میان کوچه ی دل می شود چراغانی
ولیمه می دهد امشب خود رسول الله
کلیم آمده امشب برای دربانی
جمال روی تو آشفته کرده عاشق را
خرابِ گیسوی تو یوسفان کنعانی
محبت تو همیشه خجالتم داده
فضای صحن دو چشمم شدهست بارانی
به یک سلام حسینیه، می شود حرمت
و زائر حرمت می شوم به آسانی
رسیده ای و جهان با تو بوی تازه گرفت
رسیده ای و جهان رنگ و روی تازه گرفت
سلام کشتی امن نجات نوکر ها
سلام ای تو حیات و ممات نوکر ها
به محض بردن نامت، دو چشم من تر شد
دو چشم تر، شده رود فرات نوکر ها
تو در میان حسینیه ای و میدانم
که جور می شود امشب برات نوکر ها
سلام شاه دو عالم، سلام اربابم
سلام بر تو شد از واجبات نوکر ها
حسین! لحظه ی مرگم سرم به دامن توست
شنیده ام که می آیی وفات نوکر ها
هوا هوای حسین و نوا نوای حسین
چه می شود برسم من به کربلای حسین
علی میرحیدری