شعر اربعین

واویلا

دور مزار شاهی برپاست سوگواره
یک قافله شکسته با قلب پاره پاره

یک قبر با سه تا شمع، یک قبر دسته جمعی
جمعند دور یک ماه، هفتاد و دو ستاره

سوغاتی سفر را آورده کاروانی …
گودال زنده شد با پیراهنی دوباره

سوزاند کربلا را ، یک یادگار دیگر
چوبی که بود قبلا بخشی ز گاهواره

یک بانوی خمیده فریاد زد که برخیز
آورده ام برایت یک جفت گوشواره …

زخمی شده وجودش ،به بازوی کبودش
چرخاند چشم خود را ، شد روضه با اشاره

ناصر دودانگه

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا