من کویرم لب من تشنه باران علیست
این لب تشنه پرشور غزلخوان علیست
این که گستردهتر از وسعت آفاق شدهست
به یقین سفره گسترده دامان علیست
من کویرم لب من تشنه باران علیست
این لب تشنه پرشور غزلخوان علیست
این که گستردهتر از وسعت آفاق شدهست
به یقین سفره گسترده دامان علیست
ای خاک کف پای تو بـر فرق شهان تاج
ایجاد جهان آمده بر جود تو محتاج
از وصف سخای تو همین بس بود ای دوست
کآمد سر خوان تو نبی در شب معراج
در حسرت خم خانه به خم خانه ی بعدی
مستی زده پیمانه به پیمانه ی بعدی
میگفت بیائید و بمانید و بمیرید
از عشق تو دیوانه به دیوانه ی بعدی
خاک قدومش گوهر گوهرشناسان
دانند قدر و قیمتش را زرشناسان
حتی سرافرازان کنارش سر به زیراند
هستند سرباز مطیعش سرشناسان
بی تاب حیدریم و پریشان فاطمه
غم می خوریم با غم طفلان فاطمه
مثل کویر تشنه ی باران ندیده ایم
چشم انتظار رحمت باران فاطمه
هرآنکس که تولای علی دارد چه غم دارد؟
هرآنکس که تبرای عُمر دارد چه کم دارد؟
علی مولا، علی سرور، علی فاتح، علی حیدر
بُوَد شاهد مرا خیبر، علی تنها جَنَم دارد
علی اگر گذری سوی آفتاب کند
به یمن گرمیِ خود مهر را مذاب کند
برای ماه چه دستِ توسلی ابر است
که روبروی علی چهره در نقاب کند
به قصد میکده رفتم به ره ، ادب مددی
منی که خانه نشینم به روز ، شب مددی
خمار و خسته و خاموش و خواب آلوده …
کسل شدم ز دهن دره یا طرب مددی
علی اگر گذری سوی آفتاب کند
به یمن گرمیِ خود مهر را مذاب کند
برای ماه چه دستِ توسلی ابر است
که روبروی علی چهره در نقاب کند
گاه با زلف تو کج میشود اینجا قبله
خم ابروی تو محراب شده یا قبله؟
کعبه بود و نجف آمد همه حیران گشتند
و خدا خواست بماند به معما قبله
صید آزادم دلم افتاده در دام علی
مست گشتم چون زدم لب بر لب جام علی
چون کبوتر پر زدم بالا و پست چرخ را
نیست آسایش به غیر از گوشهء بام علی