شعر مدح و مناجات

فاطمه پرور

یار و همسنگر نبی مددی
بهترین همسر نبی مددی

بی نظیر است عطر گلشن تو
فاطمه پرور است دامن تو

ذکر توبه

از خطا هر لحظه سنگین کرده بار خویش را
خرج دنیا میکنم دار و ندار خویش را
بسکه با توبه شکستن روزگارم سر شده
پیش حق از دست دادم اعتبار خویش را

مادر مومنین

رودی‌که‌خودرافداکرددرراه‌دریاخدیجه ست
مستغرق در صفات یاسین و طاها خدیجه ست

هربار رفته به معراج محبوب خاص خداوند
از حق تعالی شنیده محبوبه ی ما خدیجه ست

لطف خدا

انس سجاده را اگر داری
قدر بشناس کوه زر داری

سمت نامحرمان نگاه نکن
گر به لطف خدا نظر داری

فدای حسین

خوش به حال من و خدای حسین
هر دو گشتیم مبتلای حسین

پدر و مادرم فدای پدر ….
مادری که شده فدای حسین

رحم کن

اشکهایم دوباره دانه دانه می‌افتد
مدتی کار من به تو شبانه می‌افتد

سالها فکر معصیت مرا زمینم زد
رحم کن بر کسی که عاجزانه می‌افتد

رویم سیه

ازهمه خسته شدم، خستگی ام را در کن
مضطرم، لطف کن و فکر مَنِ مضطر کن

بی پناهم به جز این خانه پناهم ندهند
من پناهنده شدم بر تو مرا در بر کن

کوی عفو

بهار آمده بار دگر خدا را شکر
رسیده موسم سود و ثمر خدا را شکر

تضرع سحر و اشک، رزق هر کس نیست
برای داشتن چشم تر خدا را شکر

جبل الصبر

اقتدار از شکوه او جاری
عظمت از ابهتش لبریز
می شود در برابر حلمش
اقیانوس ، قطره ای ناچیز

یارفیق لا رفیق له

بازی دنیا ز عمرم زود فرصت را گرفت
قبله ام گم شد کم آوردم لیاقت را گرفت

گریه و حال نماز صبح های من چه شد؟
خواب شیرین سحر فیض عبادت را گرفت

درّ نجف

چشم عاشق را ز احسان غرقه ی خونش کنید
لاابالی بود اگر از لطف مجنونش کنید

جسم خاکی ام اگر خاک قدوم او نشد
روز و شب لعنت کنیدش تا که ملعونش کنید

چشمان ترم

رو سیاه آمدم و دربه درم پاکم کن
با نگاهی به دو چشمان ترم پاکم کن

دارم اقرار به لب عبد خطاکار هستم
دست خود را بکش آقا به سرم پاکم کن

دکمه بازگشت به بالا