زهرا تو قرار بود یارم باشی
هر لحظه ی زندگی کنارم باشی
حیدر وسط معرکه تنهامانده
برخیز که باز ذوالفقارم باشی
زهرا تو قرار بود یارم باشی
هر لحظه ی زندگی کنارم باشی
حیدر وسط معرکه تنهامانده
برخیز که باز ذوالفقارم باشی
عید امسال پر از بوی گل یاس شده
و پر از خاطره ی گندم و دستاس شده
همه ی دشت گواهند که با بوی بهار
عطر یک خانه ی آتش زده احساس شده
مرو ای بانوی تب دار دلت می آید؟
من و تنهایی و تکرار دلت می آید؟
تو فقط سعی نمودی که مسافر باشی
حیدر و این همه اصرار دلت می آید؟
بی دلبرتان عید صفایی دارد؟
بی یاورتان عید صفایی دارد؟
یک لحظه تصور کنُ انگه گله کن
بی مادرتان عید صفایی دارد؟
اسماعیل درویشی شانی
صد بهار و صد خزان در دیده های فاطمه
سین نه ، هفت آسمان بازیچه های فاطمه
می خورد بر صورتم در بادهای سال نو
بوی اسپند خوشی از روضه های فاطمه
شاعر؟؟؟
پایان سال و وقت حساب و کتاب شد
پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد
هر روز با گناه دلت را شکسته ام
بین من و تو این همه عصیان حجاب شد
برگرد و شام ظلمتمان غرق نور کن
دل های پر زماتم مان پر سرور کن
هر جمعه با نیامدنت خرد میشویم
برگرد و باز چهره ی ما پر غرور کن
ای مادری که طعم آتش را چشیدی
ای مادری که محسن خود را ندیدی
من زینبم پاسخ بده با این همه زخم
از خانه تا مسجد چگونه می دویدی
کار ِما امشب است با زینب
شبِ میلادِ نورها, زینب
سِرِّ وَالنجم و وَالضُحی زینب
آمده محور ِکسا زینب
مهمان جودتان که به کرات گشته ایم
مشمول جملگی عنایات گشته ایم
در سایه سار بیرق باب الحوائجیم
دیوانگان عمه سادات گشته ایم
محمد جواد باقری
باز هم میرسد بهار,ولی
باز پاییز سرد در راه است
ای بهار همیشگی بازآ
بی تو عمر بهار کوتاه است
بر سینه ام هنوز چو خنجرنشسته است
آن داغ سرخ , داغ صنوبر نشسته است
یک غم , دو غم که نیست در این سینه ی غریب
صدها هزار ماتم دیگر نشسته است