روضه ی گودال

بر پیکر تو به نیت حد می زد
بی آنکه کمی شود مردد می زد

سر گشته و حیران

باز سر گشته و حیران شده­ام
چه کنم سر به گریبان شده­ام
مانده ام بی سر و سامان شده­ام
شمعِ این شامِ غریبان شده­ام

شروع ماتم

شهر شام و شروع ماتم بعد

همه در دست نیزه و نیرنگ

چه شده شهر غرق در شادی

آن طرف آتش و هزاران سنگ

غـمـی جـانـکـاه

امـشـب به دل درد و غـمـیجـانـکـاه دارم

خـــورشـــیـــد روینـــیـــزه را در راه دارم

مـات رخـش در کـنـج ایـنویـرانـه هـسـتـم

صــحـبـت بـه لـکـنـتبـا  سـر آن شاه دارم

درون دشت شقایق

درون دشت شقایق قناریم بابا

نظر نما تو بر این بی قراریم بابا

حکایتی است فراق و ندیدن یوسف

شبانه روز در این سوگواریم بابا

بی سر و سامان

 امروز اگر بی سر وسامان تو هستیم

فردا به جزا دست بهدامان تو هستیم

در طالع برگشته اگرهیچ نداریم

خوش بخت از اینیم کهاز آن تو هستیم

بسم الله

بار دیگر شده دستم به دعا, بسم الله

هر که دارد هوس کرب و بلا , بسم الله

صحن چشمان من, انگار توهّم زده است

شده ام زائرت ای خون خدا, بسم الله

ضجه میزنی

هر صبح و ظهر و شام و سحر ضجهمیزنی

همراه اشک و سوزجگر ضجه میزنی

سجاد خانواده ایو وقت نافله

بر آخرین نمازپدر ضجه میزنی

غارت…!

دشمن مجال پا زدنت را گرفت و برد
یعنی حسین های تنت را گرفت و برد

یاربنا بخوان

گندم نخورده ایم که بی نان مان کنی
سیبی نچیده بنده ی شیطان مان کنی

نگاه مادرت

چه غم اگر, که نگاه همه جوابم کرد
نگاه مادرت امسال هم حسابم کرد

اربا اربا

به خاک می کِشی از بس عزیز من پارا
کنار پیکر خود میکشی تو بابا را

دکمه بازگشت به بالا