خدای اشک …

می آید از درون خرابه صدای اشک

افتاده لرزه بر دو سرا زین نوای اشک

گاهی شفای زخم, دمی هم بلای زخم

سوزانده دست و گونه و … , آه از جفای اشک…

بال و پر کبود

می ریخت لاله لاله غم از عرش محملش

هر دم رسید تا سر بابا مقابلش

چشمان نیمه جان و غریبش گواه بود

در آتش فراق پدر سوخت حاصلش

عباس (ع) …

ذکر شب و روز آسمانها: عباس

وقتی به بهشت میروی با: عباس

از معرفت و بزرگی اش معلوم است

دارد چه شباهتی به مولا عباس

 هدیه ارجمند

 

امشب دلم آشفته‌ی داغ جوانی‌ست

این روزها بوی قفس دارد زمانه

اندوه و غربت می وزد از هر کرانه 

این روزها دلتنگ دلتنگم شهیدان

کی می رود از خاطر من یاد یاران 

غرق ماتم

وقتی که عرش از غم تو غرق ماتم است

گر عالمی حسینه ات هم شود کم است

لب تشنه است دیده ی ما ای قتیل اشک

اما زمان روضه ی تو دیده زمزم است

طینت من از غبار پرچم تو

دست از سر دل بر نمیدارد غم تو

با ما چه کرده سوز داغ و ماتم تو

وقتی دلم را از گِل اشک آفریدند

شد طینت من از غبار پرچم تو

عشق شاه دشت بلا

آنکس که با نگاه دل ما شکار کرد

تنها خدا گواست که با ما چه کارکرد

برما چشاند لذت سوز جنون عشق

ما را اسیر آتش این انتظار کرد

چه غم اگر که نگاه تو جوابم کرد

چه غم اگر که نگاه تو جوابم کرد

نگاه مادرت انگار حسابم کرد

نگاه مادر تو بود و آمین رسول

خدا برای رضای تو مستجابم کرد

هر صفا با علی صفا دارد

هر صفا با علی صفا دارد

هر کسی با علی خدا دارد

روی قلب ستاره بنویسید

مثل آقای ما کجا دارد

تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب

تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب 

از این به بعد و بعد از این آواره زینب

باید خودت یاری کنی ورنه محال است

بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب

اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را

اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را

 بیا ای مرگ یاری کن من افتاده از پا را

 نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه

 نه پایی تا برای گریه گیرم راه صحرا را

یک روز نه, دو روز نه, بلکه زمانی ست

یک روز نه, دو روز نه, بلکه زمانی ست

 رویم کبود اتفاقی ناگهانی ست

 این رنگ نیلی با تعدّدهای لکّه

 از مشتقات رنگ های ارغوانی ست

دکمه بازگشت به بالا